دنیای قلم- ظهر روز چهارشنبه، سوم دی ۹۹، درحالیکه بعضی از کارمندان اداره آموزش و پرورش شهر ایذه در دورکاری دوران همهگیری ویروس کرونا بهسر میبرند، ساختمان این اداره به تسخیر فریادهای دستهجمعی دهها پسر و دختر نوجوان درآمد: «ما امتحان نمیدیم، ما امتحان نمیدیم». دانشآموزان ایذهای شب پیش از این تجمع، گروهی در پیامرسانهای مختلف ساختند و دوستان خود را به آن اضافه کردند تا برای اعتراض به آنچه نادرست میدانستند، هماهنگ شوند. آنها میگفتند از آنجا که کلاسهای درسی به صورت مجازی و آنلاین برگزار شده بود، امتحانات هم باید به همین شکل برگزار شود و امتحان حضوری را اجحاف در حق خود میدانستند. آنها به خواسته خود رسیدند اما اینکه دهها دختر و پسر دانشآموز برای چنین خواستهای دست به تجمع بزنند و خوشحال به خانه برگردند، در چند دهه گذشته کمسابقه بود. البته پیشتر و در ۱۸ خرداد ۹۵ هم تجمعی از نوجوانان آن روز در پایتخت ایران خبرساز و تا مدتها هم محل بحث جامعهشناسان بود؛ در آن روز تعدادی از دانشآموزان تهرانی پس از هماهنگی در فضای مجازی با تجمعی در پاساژ «کوروش» به استقبال تابستان رفتند و جشنی متفاوت به افتخار پایانیافتن امتحانات برگزار کردند که با دخالت پلیس این برنامه به پایان رسید. فاصله پایتخت ایران با شهری کوچک در جنوب غرب کشور البته زیاد است؛ نام ایذه تا پیش از اعتراضات معیشتی طبقه فرودست ایران در دی ۹۶ و آبان ۹۸ برای بسیاری از مردم ایران چندان آشنا نبود اما در این اعتراضات نام این شهر بارها به رسانهها و سرخط اخبار رسید و به همین دلیل هم تصویر این شهر ۱۲۰هزارنفری با فقر مردمانش گره خورده بود و همین ایذه و اعتراضات معیشتی، حیرت رسانهها از یک تجمع متفاوت دانشآموزی را بیشتر کرد. این حیرت و شگفتی البته تنها هنگام بهخاطرآوردن رفتار متفاوت نوجوانان ایذهای در ذهن جوانان و میانسالان امروز ایران شکل نمیگیرد و بارها پدران و مادرانی حتی از شگفتزدگی برابر رفتار فرزندان خود یا آنچه نسل امروز نوجوانان خوانده میشود، سخن گفتهاند. حیرانی میانسالان در برخورد با نوجوانان امروزی از کجا میآید؟ نسلی که با فردگرایی شدید، درونگرایی، شیفتگی به تکنولوژی و شبکههای اجتماعی شناخته میشود، چه خصلتهای مشترکی دارد که نسل دیروز را مدام شگفتزده میکند؟ از نسل بومیان دیجیتال یا آنچه نسل زد یا پسازد خوانده میشود، چه میدانیم؟
بیش از یک دهه پیش و در پاییز ۸۷، یک جامعهشناس ایرانی مقالهای نوشت که همچنان مرجع بررسی و تحلیل نسلی در ایران است؛ «مسعود کوثری» که اولین مقاله فارسی درباره بررسی نسلی را نوشت، اکنون مدیر گروه ارتباطات اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است و آنطور که خودش میگوید در این سالها چندان این موضوع را پیگیری نکرده و پژوهش خود را ادامه نداده است. مقاله کوثری با تیتر «نسلهای ایکس، وای و زد و سیاستگذاری فرهنگی در ایران» که پاییز ۸۷ و در شماره سوم مجله «راهبرد فرهنگ» منتشر شد، تفاوتهای نسلی را یکی از مشخصههای دوران گذار میداند و به همین دلیل هم بر ضرورت توجه جدی به خصلتهای مشترک و متفاوت نسلها در سیاستگذاری اجتماعی ایران تأکید میکند. کوثری همچون دیگر مقالاتی که پس از او درباره نسلهای مختلف منتشر شده، از یک معیار برای دستهبندی نسلهای مختلف استفاده میکند که به فضای آمریکا برمیگردد؛ سال ۱۹۹۱ دو نویسنده آمریکایی که بعدها از آنها با عنوان نظریهپردازان نسلشناسی یاد میشد، با نامهای «نیل هاو» و «ویلیام استراوس» کتابی به اسم «نسلها» منتشر کردند و برای اولینبار یک دستهبندی از نسلهای قرن بیستم آمریکا ارائه کردند. پیش از این کتاب البته عبارت «نسل گمشده» هم از سوی نویسندهای نامآشنا برای توصیف نسلی که در بحبوحه جنگ جهانی اول پا به دنیا میگذاشتند و به نوجوانی میرسیدند، به کار برده شد. «ارنست همینگوی» در یکی از محبوبترین رمانهای خود که در ایران با عنوان «زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست» ترجمه و منتشر شده است، از عبارت نسل گمشده استفاده کرد. محور رمانی که در ۵۷ سال اول پس از انتشار هر سال تجدیدچاپ میشد، مسافرت گروهی آمریکایی و انگلیسی مقیم فرانسه به اسپانیا برای دیدن جشنواره گاوبازی است. راوی داستان هم مردی از نسل گمشده است که بر اثر زخمی از دوران جنگ جهانی اول عقیم شده است. رمان همینگوی و استفادهاش از عبارت نسل گمشده شاید چندان مرتبط به موضوع این گزارش نباشد اما از آنجا که بعضی در ایران سرنوشت متولدان دهه 60 را با سرگذشت نسل گمشده آمریکا تا اندازهای مشابه میدانند یا دستکم متولدان این دهه در ایران با چنین رمانی همذاتپنداری دارند، اشاره به آن میتواند جالب هم باشد. به بحث کتاب دو نویسنده آمریکایی و دستهبندی آنها از نسلها برگردیم؛ آنها نسلهای مختلف آمریکا از ۱۹۰۰ به این سو را اینگونه تعریف و دستهبندی کردهاند: ۲۰۰۰ به بعد: نسل خاموش جدید یا نسل Z ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰: هزارهها یا نسل Y ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۹: سیزدهمیها یا نسل X ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴: بیبیبومرها ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۵: نسل خاموش ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۴: نسل گمشده براساس آنچه کوثری در مقاله خود و در خلاصه کتاب «نسلها» آورده است، عبارت «بیبیبومر» برای نسل دوران افزایش زاد و ولد به کار میرود و فرزندان مبارزان جنگ جهانی اول را در بر میگیرد که والدینشان پس از خاتمه جنگ اقدام به تشکیل خانواده و افزایش زاد و ولد کردند. نسل ایکس هم نسلی است که در دوران توسعه رسانهها به رشد و بلوغ رسیده و ویژگیهای شخصیتی همچون نیاز به استقلال در تصمیمگیری، پذیرش تغییر مداوم و یافتن ارزش در تفاوتها را دارد. نسل پس از آن که نسل وای، حرف بعدی الفبای انگلیسی، خوانده میشود، نسل دوران طلایی پیش از 11 سپتامبر 2001 را دربر میگیرد که به نوعی آغاز نسل عصر طلایی را برجسته میکند. نسل بعدی یا نسل زد درباره افرادی به کار میرود که در سال 2001 متولد شدهاند. این دستهبندیها البته ثابت شده و مورد تأیید همه منابع نیستند و حتی در کتابها و مقالات مختلف از عبارت دیگر یا دستهبندیهای متفاوتتری استفاده شده است. عبارت «نسل ایکس» که به سرعت جای خود را پیدا کرد و مورد استفاده قرار گرفت، از سوی «داگلاس کوپلند» نویسنده کانادایی متولد ۱۹۶۱، برای نامگذاری نسل پس از خود به کار گرفته شد. او که نسل پس از خود را نسل ناشناخته یا مجهول یا ایکس میدانست، کتابی با عنوان «نسل ایکس؛ قصههایی برای یک فرهنگ پرشتاب» نوشت و این عبارت «نسل ایکس» را ماندگار کرد. عبارات نسل وای و نسل زد هم به حروف پس از ایکس، در الفبای انگلیسی برمیگردد و از آنها برای نامگذاری نسلهای پس از ایکس استفاده شد هرچند در فرهنگها و کشورهای مختلف از نامهای دیگری هم استفاده میشود. علاوهبراین برخی مقالات از عبارت نسل آلفا برای متولدان سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ به معنای شروع و آغاز استفاده میکنند و معتقدند متولدان قرن ۲۱ طلیعه آغازی نو در شرایط اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی دنیا خواهند بود. البته درباره این نسل عبارات دیگری مانند بومیان دیجیتال، نسل شبکههای اجتماعی و... هم استفاده میشود. بهنظر میآید آنچه در بین این نامگذاری جالب است همان استفاده از عبارت نسل ایکس از سوی فردی برای نسل پس از خود است؛ عبارتی که بسیار هم با استقبال روبهرو شد و شاید بتوان دلیل این استقبال را در عطش انسانها برای ناشناختهخواندن نسل پس از خود دانست. به نظر میآید این نسل ایکس بیش از آنکه برای متولدان دورهای خاص کاربرد داشته باشد، شاید بیانگر نگاه نسلهای گذشته به نسلهای تازهتر باشد.
در ایران و در مقالات مختلف جامعهشناسان از معیارهای مختلفی برای دستهبندی نسلها استفاده کردهاند اما به طور معمول نسلها به طور عددی مورد بررسی قرار گرفتهاند. در مقاله دو جامعهشناس به نامهای «سروش فتحی» و «معصومه مطلق» به عنوان «جهانیشدن و فاصله نسلی» از چهار دسته مختلف برای نسلهای آستانه انقلاب اسلامی تاکنون استفاده شده است. براساس این مقاله، نسل اول کسانی هستند که فضای ذهنی آنان در آستانه انقلاب اسلامی ایران تا حدی شکل گرفته بود و بلوغ عقلی داشتند. اینان امروز به تدریج زندگی را به نسل بعدی واگذار میکنند و تقریبا از بخشهای عمده جریان اجتماعی کنار زده شده و بازنشسته میشوند. نسل دوم نسلی هستند که در آن سالها 15 یا 16 ساله بودند، نسلی که تقریبا وارد عرصه تعقل شده بودند و میتوانستند تعقلشان را شکل بدهند و امروز نیز اداره عمومی جامعه را در دست دارند، اینان همان جوانان دیروز هستند که امروز به نسل یقینکننده جامعه تبدیل شدهاند. نسل سوم عدهای هستند که در دوران انقلاب به لحاظ تربیت رسمی در کودکی بودهاند. یعنی کسانی که وارد فضای آموزشی رسمی جامعه نشده بودند و زیر هفت سال بودند. اینان الان جوانان امروز هستند. جوانانی که در سن ازدواج و اشتغال قرار دارند و جویای شغل، نام و تمام مواردی هستند که برای یک جوان لازم است. نسل چهارم کسانی هستند که در واقع در آینده تبدیل به نسل خواهند شد و در حال حاضر کودک هستند. هنوز مراحل جامعهپذیری این نسل کامل نشده و انعطافشان بیشتر است. درنتیجه راحتتر میتوان شخصیت آنان را شکل داد. این مقاله البته حدود ۹ سال پیش منتشر شده و به نظر میآید کودکان مورد اشاره در این مقاله حالا به جوانی رسیدهاند. علاوهبراین در مقالهای با عنوان «رسانه، ابزاری برای دستهبندی نسلها در ایران» که «فروزنده جعفرزادهپور» در سال ۹۶ منتشر کرده است، دستهبندی دیگری با معیار مدیومهای رسانهای که هر نسل استفاده کرده ارائه شده است. این مقاله از آنجا که رسانه و مصرف رسانهای را مورد توجه قرار داده، جالب و نزدیک به پژوهشهای روز دنیاست. اگر رسانه را معیار دستهبندی قرار دهیم، نسلهای آمریکایی را میتوان با این مشخصات هم به خاطر آورد؛ نسل ایکس که در سالهای پس از 1961 تا 1981 پا به عرصه عمل اجتماعی گذاشته، با رادیو و تلویزیون به عنوان رسانه مرسوم زمانهاش، انس گرفته است. نسل وای که در 1982 تا 2000 حیات اجتماعی داشته، به تدریج علاوه بر رادیو و تلویزیون، با شروع و رشد اینترنت در جهان مواجه شده است؛ اما نسل زد که پس از حوادث یازدهم سپتامبر 2001 متولد شده است، با رشد همزمان جهان فناوری و گسترش رسانههای جدید، تکامل یافته است. بنابراین سبکهای مصرف رسانهای نسل زد با نسلهای پیشین متفاوت است. علاوه بر این اگر مصرف رسانهای معیار دستهبندی قرار گیرد، دستهبندی ایجادشده گستردگی بیشتری هم خواهد داشت و بر این اساس میتوان نسل تازه کشورهای مختلف را به دلیل مصرف رسانهای نزدیک به هم در یک دسته قرار داد. این نسل که در ایران و در برخی مقالات با عبارت نسل چهارم خوانده میشود، اکنون در دوران نوجوانی به سر میبرد و در همین سن گونههای جدیدی از مواجهه با رسانه را در پیش گرفته و دارای ذائقه رسانهای متفاوت است. برخی پژوهشها دراینباره نوشتهاند که تکامل رسانههای جدید در این عصر موجب شده تا نسل زد از مصرفکننده منفعل به تولیدکننده فعال محتوا بدل شوند و آن را در شبکههای مجازی منتشر کنند.
مقالات پژوهشی فارسی و همچنین مقالات نشریات معتبر دنیا درباره نسل آلفا یا نسل زد، عبارات و توصیفهای مشترکی درباره این نسل دارد که شاید به همان مصرف رسانهای آنها یا دستهبندی براساس این معیار برگردد. این بررسیها میگوید این نسل زبان مشترکی حتی در جغرافیای متفاوت و در فاصله زیاد از هم دارند؛ تسلط بیشتری نسبت به نسلهای پیشتر بر زبان انگلیسی دارند، علاقهشان به کالاهای دیجیتال و شبکههای اجتماعی بیشتر است، به تلفنهای هوشمند و سایر ابزارهای دیجیتالی دسترسی بیشتری دارند و بیشترین مصرف رسانهای آنها، استفاده از گوشیهای هوشمند است. شاید براساس همین رفتار و سبک زندگی، خصلتهایی هم برای این نسل قائل میشوند که البته درباره آنها اختلافنظرهای فراوانی هم دیده میشود. جستوجو در منابع فارسی و درباره نسل جدید ایران ما را به مقالات مختلفی میرساند که توصیفی از رفتارها، علایق و خواستههای نوجوانان امروز ایران است. شاید جالب باشد بدانیم که در هجدهمین همایش عرصه یادگیری مدیران منابع انسانی، مدیر ارشد یک شرکت تولید لاستیک در ایران ابتدا خصلتهایی را در توصیف این نسل به کار برد و متناسب با همین خصلتها، از ضرورت تغییر در دستورالعملهای این شرکت برای بهرهگیری بیشتر از تواناییهای این نسل سخن به میان آورد؛ توصیفاتی مانند: «این نسل كمتر از خود تواناییهایی از قبیل بررسی یك مسئله، مدلسازی، تجربه و تحلیل و توانایی تصمیمگیری را بروز میدهند، افراد نسل Z كمتر از نسلهای قبلی خود به ساختارهای سازمانی عمودی و سلسلهمراتبی علاقه نشان میدهند، از اینكه تمامی فعالیتهای ریز آنها تحت نظارت باشد، خوششان نمیآید و در عوض انتظار بازخورد از كارهایی كه انجام میدهند را نیز دارند، زنان نسل Z تعهد كاری بیشتری نسبت به زنان نسلهای قبلی دارند، مقبولیت زنان در بین مردان این نسل نیز بیشتر است و مردان نسل Z به راحتی مدیر و رئیس بودن زنان را میپذیرند و...». این مقاله البته به صاحبان شرکت پیشنهاد میدهد که ساختار مدیریتی شرکت براساس این خصلتها تغییر کند چراکه بهزودی افرادی از این نسل باید جایگزین کارکنان نزدیک به بازنشستگی شوند. در این مقالات البته به خصلت غیرقابل پیشبینیبودن نسلی که مصرف رسانهای و بخشی از دانستههایش از شبکههای اجتماعی است، چندان توجه نمیشود.
اگر توصیفهای اشارهشده در بالا و در بسیاری مقالات دیگر را معیار قضاوت قرار دهیم، نسل تازه به بلوغ رسیده ایران و آمریکا چه نگاه و دیدگاه سیاسیای خواهد داشت؟ برای پاسخ به این پرسش، بررسی عملکرد نوجوانان و تازهجوانان در انتخابات ریاستجمهوری میتواند مفید باشد و جالب است بدانیم این دادههای آماری برخی پژوهشگران را شگفتزده کرده یا دستکم عبارات توصیفی بهکاررفته در مقالات آنها درباره نسل زد را به پرسش جدی گرفته است. پیش از پرداختن به نتایج آماری، گمان میکنید سیاست تا چه اندازه برای نسل جدید ایران مهم باشد یا نسل زد آمریکا که نسل بیاعتنا به رسانههای معتبر و شیفته شبکههای اجتماعی خوانده میشود، ترامپ یا بایدن را شایسته ریاستجمهوری آمریکا دانسته است؟ درباره نگاه سیاسی جوانان ایرانی، «محمد آقاسی» جامعهشناس و رئیس پیشین مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در مقالهای که نسخهای از آن را هم در اختیار خبرنگار «شرق» قرار داده، به بررسی انتخابات دوازدهم و رفتار رأیدهی نسل ایکس پرداخته است. در این مقاله آمده است: بررسی لایههای اجتماعی انتخابات در ایران به طور معمول تحت تأثیر مباحث سیاسی به تعویق میافتد اما از اهمیت آن نمیکاهد. بهویژه اگر بتوان فهمید که گروهها و اقشار اجتماعی چه رفتاری را در انتخابات بروز دادهاند. یکی از منابع شناخت رفتار رأیدهی گروههای اجتماعی و سنی مختلف رجوع به دادههای نظرسنجیهاست. در بین نسلهای مختلف مطالعه رفتار رأیدهی جوانان به دلایل مختلف حائز اهمیت است؛ بهویژه وقتی که در طول دوره انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم کاندیداها تلاش کردند شعارهای خود را طوری طراحی کنند که نسل جوان را نیز با خویش همراه سازند؛ شعارهایی چون اشتغال و ازدواج که باب طبع جوانان طرح میشود. نسلی که بهرغم سخنگفتن فراوان از آن، کمتر شناخته شده است و از اینرو میتوان آنان را بهعنوان «نسل ایکس» مورد بررسی قرار داد (کاظمیپور، ١٣٨٦). این مطلب به معنی استفاده از نمادی است که در معادلات چندمجهولی، بهعنوان عنصر ناشناخته است و برای شناخت آن باید تلاش كرد. نسلی که کماکان در عرصه سیاست حضور دارد و یکی از یافتههای نظرسنجی ایسپا در سال ١٣٩٤ نشان میدهد که ٦٦,٨ درصد جوانان شهر تهران در پاسخ به این سؤال که «به نظر شما سیاست تا چه اندازه مهم است؟» گزینههای «زیاد و خیلی زیاد» را انتخاب کردهاند. همچنین بیشترین مشتری شبکههای اجتماعی مجازی نیز جوانان هستند و بیهوده نیست اگر آنان را نسل «نت» و «اینترنت» بدانیم و بخوانیم. مطابق نظرسنجی بهمن ١٣٩٥ ایسپا ٧٧ درصد ١٨-٢٩ سالهها عضو حداقل یکی از شبکههای اجتماعی هستند. این میزان عضویت در رده سنی 30- 40 سال به ٥٨ و در گروه سنی ٥٠ سال به بالا به ٢٣ درصد میرسد. وضع عضویت در تلگرام که در حال حاضر بیشترین کاربر را در کشور دارد، به همین منوال است. بهطوری که ٧٧ درصد گروه اول و ٥٨ درصد گروه دوم و ٢٣ درصد از گروه سوم عضو تلگرام هستند. در انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری اسلامی ایران مطابق اعلام وزارت کشور از میان قریب به ٥٥ میلیون نفر واجد شرایط رأیدهی قریب به یکمیلیونو 200 هزار نفر نیز کسانی بودند که برای نخستینبار میتوانستند رأی خویش را به صندوق بریزند و به تعبیر مشهور «رأی اولی» محسوب میشدهاند و برای بررسی وضع رأیدهی و رفتار این گروه سنی به دادههای نظرسنجیهای انتخاباتی رجوع میکنیم. برای این منظور در نظرسنجی ملی انجامشده توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در تاریخ ٢٦ اردیبهشت ١٣٩٦ یعنی در روزهای منتهی به انتخابات، رفتار رأیدهی افراد ١٨- ٢١ سال مورد مطالعه قرار گرفت که از میان مشارکتکنندگان این رده سنی در انتخابات ٦٦ درصد آنان به آقای روحانی و ٣٠,٣ درصد نیز به آقای رئیسی رأی دادهاند. مقایسه رفتار رأیدهی مشارکتکنندگان در انتخابات دوازدهم در سه رده سنی یا به تساهل و تسامح سه نسل را جالب توجه میکنند. مطابق نظرسنجی پیشگفته 56.2 درصد ١٨-٢٩ سالهها کاندیدای مورد نظر خویش را آقای روحانی و ٣١.٥ درصد نیز آقای رئیسی اعلام کردهاند. در رده سنی ٣٠- ٤٩ سال این نسبت به ٥٣.٩ درصد آقای روحانی و ٣٨.٢ درصد آقای رئیسی میرسد. ٤٩ درصد ٥٠ سال به بالا نیز اعلام کردهاند که به آقای روحانی رأی میدهند و ٤٢.٧ درصد آقای رئیسی را انتخاب کردهاند. آنچه در پیش گفته شد حاکی از آن است که گروه سنی جوان آیندهای را که آقای روحانی برای آنان تصویر کرده است، بیشتر پسندیدهاند و همچنین این گروه سنی و نسل جدید تفاوتهای جدی با نسل پیش از خود بروز دادهاند. نسبت فوق در شهر تهران متفاوت بوده است؛ بهطوری که ٧١.٩ درصد جوانان مشارکتکننده در انتخابات که در رده سنی ١٨- ٢٩ ساله و تهرانی هستند، اعلام کردهاند که به آقای روحانی رأی خواهند داد و در مقابل تنها ٢٢.١ درصد این گروه سنی گفتهاند به آقای رئیسی رأی میدهند. ٧١.٤ درصد گروه سنی ٣٠-٤٩ سال گفتهاند به آقای روحانی رأی میدهند و ٢٢.١ درصد همین رده سنی گفتهاند به آقای رئیسی رأی میدهند. افراد گروه سنی سوم یعنی ٥٠ سال به بالا نیز ٦٤.٣ درصد به آقای روحانی و ٢٣.٣ درصد به آقای رئیسی رأی دادهاند. ٧٥.٣ درصد گروه سنی جوانان یعنی افراد ١٨- ٢٩ سال در شهرها بوده و ٢٤.٧ درصد نیز در روستاها زندگی میکنند که این عدد با طرح تمامشماری مرکز آمار ایران در سال ١٣٩٥ نیز مطابقت دارد. از میان کسانی که اعلام کردهاند در انتخابات مشارکت میکنند ٦٤.٣ درصد جوانان ساکن شهرها به آقای روحانی و ٢٩.٩ درصد نیز به آقای رئیسی رأی دادهاند. نسبت این رأیدهی در مناطق روستایی ٥٧ درصد آقای روحانی و ٣٥ درصد آقای رئیسی است. نسبت رأی دانشجویان و جوانان دارای تحصیلات دانشگاهی به آقای روحانی ٦٦.١ درصد و آقای رئیسی نیز ٢٨.٨ درصد بوده است. درست در روزهای خبرسازشدن اجتماعی نوجوانان تهرانی یا «میتینگ کوروش» بارها سخن از نسلی بیتفاوت به سیاست مطرح شد اما اگر معیار را آمار قرار دهیم، قطعا تعدادی از همین تجمعکنندگان به دلیل پایان امتحانات بعدها در بین ۶۷درصدی قرار گرفتند که سیاست را «مهم و بسیار مهم» دانستند. کسی چه میداند و شاید همان دانشآموزان ایذهای معترض به امتحان حضوری، سالها بعد و در عرصه سیاست و جامعه کارهای متفاوتی رقم بزنند و شاید نیاز است درباره نسل جدید دستکم هنگام توصیف و پیشبینی کمی محتاطتر بود. ضرورت سخنگفتن با احتیاط بیشتر در توصیف و تحلیل نسل شبکههای اجتماعی، البته توصیهای مختص تحلیلگران و جامعهشناسان ایرانی نیست و تحلیلگرانی که «دونالد ترامپ» را قهرمان نسل علاقهمند به شبکههای اجتماعی میدانستند، حالا بهتر ضرورت سخنگفتن محتاطانه را درک میکنند. راستی رأی اولیها یا نسل زد آمریکا در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ چگونه رأی دادند؟
نظریهای که رسانهها و مصرف رسانهای را معیار تقسیمبندی نسلها میداند، بهطور خلاصه میگوید که نسل زد پس از ظهور و گسترش فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی دیده به جهان گشوده است، دارای ویژگیها و خصایصی در مواجهه با رسانههای دیجیتالی است و از شبکههای اجتماعی بهعنوان بخشی از سبک زندگی خود بهره میگیرد و صرفا برای سرگرمشدن به آنها مراجعه نمیکند. اما این نسل چه نقش و تأثیری بر انتخابات سال ۲۰۲۰ ایالات متحده آمریکا داشته است؟ براساس گزارشی که نشریه «پولیتیکو» منتشر کرده در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا ۲۳ میلیون نفر نسل زدی بودند؛ یعنی جوانانی که در رده سنی ۱۸ تا ۲۳ ساله بودند. این تعداد نسبت به انتخابات دوره قبل ریاستجمهوری آمریکا (۲۰۱۶) افزایشی چشمگیر داشته است به طوری که در سال ۲۰۱۶ تعداد هفت میلیون از جوانان نسل زد در انتخابات شرکت داشتند که قابل توجه است.
صحبت از بهمیدانآمدن نسل جدیدی است که هرچند تعدادشان نسبت به گروههای نسلی دیگر کمتر است، اما از ویژگیهایی برخوردارند که مورد توجه است. نسل زد متنوعترین گروه به لحاظ نژادی در مقایسه با نسلهای قدیمی بود. (۵۵ درصد سفیدپوستان غیراسپانیاییتبار، ۲۲ درصد اسپانیاییزبان، حدود ۱۴ درصد سیاهپوست، پنج درصد آسیایی و پنج درصد نژادهای دیگر یا چندنژادی). این نسل یکدهم رأیدهندگان در انتخابات ۲۰۲۰ را تشکیل میدادند که با ابژههایی همچون اعتراضات گسترده، بحران جهانی بهداشت و تحولات سیاسی روبهرو بودهاند. جالب است بدانیم که نسل زد دیدگاه بسیار تیرهتری نسبت به ترامپ داشتهاند و حدود دوسوم پاسخدهندگان عملکرد وی را قبول نداشتند. این نسل که برای اولین بار در انتخابات شرکت میکردند در درک و نحوه مشارکت با ابهام مواجه بودهاند. بیش از یکسوم رأیدهندگان نسل زد نسبت به رأیگیری پستی ابراز اعتماد و اطمینان داشتند. نسل زد به عنوان بومیترین نسل دیجیتالی اخبار انتخاباتی خود را از شبکههای اجتماعی دنبال کردهاند و کمتر به اخبار روزنامهها و به خصوص تلویزیون مراجعه داشتهاند. به نظر میرسد هرچند در برخی تحلیلها نقش سیاهپوستان و شکاف نژادی یا افزایش رأی گروههای مردد در شکست ترامپ برجسته شده است، اما نباید از نسل زد آمریکایی چشمپوشی کرد که ضمن حضور بیشتر نسبت به دیگر نسلها در فضای دیجیتال و شبکههای نوین اجتماعی، بیشترین اعتراض را در این فضا علیه عملکرد ترامپ طرح کردهاند که یکی از این موضوعات، عملکرد بد ترامپ درخصوص مقابله با کرونا بوده است.
منبع: شرق