دنیای قلم: مهرداد خدیر صِرف این که گروهی که قاعدتاً مدعیان سینهچاک دفاع از «جمهوری اسلامی ایران» هستند برای رییس همین جمهوری اسلامی ایران که به تعبیر قانون اساسی در اصل 113 «عالیترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری» است طلب مرگ و نابودی کنند به خودی خود موضوعی قابل تأمل است و البته این که اطمینان دارند هیچ گزند و تعقیبی هم در کار نخواهد بود.
جدای این موضوع و به این بهانه میتوان نکات دیگری را یادآور شد:
1. عملکرد آقای روحانی در بسیاری از زمینهها - به دلایل گوناگون- قابل دفاع نیست و به همین خاطر اصلاحطلبان قصد ندارند در سال 1400 ائتلاف کنند و میخواهند با نامزد اختصاصی -ولو به بهای ردصلاحیت- وارد شوند اما اتفاقاً همۀ انتقادات به روحانی به خاطر مسایل اقتصادی و معیشتی نیست که بازگشت تحریمها هم در آن تأثیر فراوان داشته بلکه به سبب وادادنها و کوتاه آمدنها در مقابل همین مرگخواهان هم بوده است و حالا او لابد احساس میکند هم چوب را خورده هم پیاز را!
2. همین چندی پیش بود که رییس جمهوری گفت «اشکالی ندارد به من بد و بیراه بگویید ولی انگار تنها فحش به دولت و شخص رییس جمهوری آزاد است و در بقیۀ موارد برخورد میشود». یک لحظه تصور کنید کسانی دیگر به غیر رییس جمهوری توهین میکردند. آیا تحمل میشدند؟
3. موتورسواران به سرعت میتوانند جا به جا شوند و در شهر بگردند. هر چند ممکن است محلات مختلف را زیر پا بگذارند اما جمعیت مشخص و واحدی هستند و نباید تصور کرد بیش از شمار واقعیاند. تنها انتخابات دموکراتیک میتواند وزن و پایگاه اجتماعی هر جریانی را مشخص کند وگرنه با هزار موتور سوار میشود در کل شهر مانور داد.
4. 15 سال پیش و در همین اصفهان و در تجمعی بسیار بزرگتر و پرشورتر از محمود احمدینژاد نامزد آن دوره با شعار «فقر و فساد و تبعیض، احمدینژاد بهپا خیز» استقبال شد. همان مراسمی که گویا کفشهای او هم دقایقی پیدا نمیشد. ممکن است در میان این موتورسواران افرادی با سن بالای 30 آن مراسم و شعار را به یادآورند. آقای احمدینژاد دو ماه بعد از آن بر کرسی ریاست جمهوری نشست. آیا فقر و فساد و تبعیض رخت بربست که چشم به احمدینژاد دیگری در 1400 دارند؟
5. این شعار، تأییدکننده سخنان خود روحانی است که گفته بود «منتقدانی مذاکره با آمریکا را رد میکنند و شعارهای ضد آمریکایی میدهند ولی حاضر نیستند در بیان مشکلات اقتصادی و معیشتی آمریکا را هم مقصر بشمارند». در حالی که مهمترین منبع درآمد اقتصاد ما نفت است و آمریکای ترامپ ما را از فروش نفت و مبادلات بانکی محروم کرد. در این ویدیو هم میبینیم در حالی که از آنان خواسته میشود شعار «مرگ بر آمریکا» سردهند به جای آن «مرگ بر روحانی» میگویند. حتی حاضر نیستند اول مرگ بر آمریکا بگویند و بعد به روحانی فحش دهند. این مدل ضدیت با آمریکا هم در نوع خود نوبر است!
6. سال 96 و در تجمعی که مالباختگان مؤسسات مالی و اعتباری ترتیب داده بودند ابتدا هیچ شعار سیاسی مطرح نبود ولی بعدتر کسانی داستان را به روحانی کشاندند که تنها چند ماه قبل با 24 میلیون رأی انتخاب شده بود.
روزنامۀ جمهوری اسلامی همان موقع هشدار داد: مرگ بر روحانی تنها متوجه حسن روحانی نمیشود و چه بسا منظور برخی روحانی به معنی عام باشد نه خاص. پس، روحانیون دیگر باید مراقب باشند که اگر به آن دامن بزنند، دامان خودشان را هم میگیرد.
دیدیم که به سرعت ماجرا از دست هدایتکنندگان اولیه که گمان میکردند اعتراض در روحانی و دولت متوقف میماند خارج شد و بحث سپردهها به حاشیه رفت و داستان سیاسی شد.
شک نکنیم که در میان مرگ بر روحانی گویان، هم جوانانی به شدت طرفدار نظام حضور دارند که حاضر نیستند کوچکترین خدشه به نهادهای انقلابی وارد آید و فقط به حسن روحانی و دولت او فحش میدهند و هم ممکن است کسانی باشند که مرادشان از روحانی نه شیخ حسنِ رییس جمهور که نزد آنان نماد روحانیون و حاکمیت باشد.
به عبارت دیگر اصولگرایی رادیکال به خطا میپندارد محدود به دولت و شخص شیخ حسن روحانی است چرا که شعلههای آن به جان ارکان دیگر نظام هم میافتد. براندازان البته میگویند چه بهتر اما اصولگرایان نمیتوانند بگویند چه بهتر!
مثل تجمع در مقابل سفارت عربستان که هم شیعیانِ غالی (غلوکننده/ افراطی) و حزباللهیهای دوآتشه به سعودیها فحش میدادند و هم باستانگرایان و سلطنتطلبان و حتی برخی از دینناباوران و اصطلاحاً دو خط موازی به هم رسیدند! در این فقره هم دو خط موازی به هم رسیدهاند!
7. اعتراض به حسن روحانی البته حق هر شهروندی است. هر چند قرار بوده مراسم 22 بهمن ملی باشد خاصه این که سخنران اصلی آن رییس جمهوری است. اما اگر دیگران به سیاستهایی اعتراض داشته باشند و نخواهند به هیچ مقامی توهین کنند و مطابق قانوناساسی دست به تظاهرات قانونی و بدون موتور و سلاح بزنند نیز آیا اجازه دارند؟ مثلا بخواهند در تصمیمات هستهای از مردم نظرخواهی و همهپرسی شود و مرگخواهی و توهین هم نکنند و فقط بگویند چون از جیب ما هزینه میشود و به سرنوشت ما و فرزندان ما بستگی دارد ما هم نظر بدهیم؟ یا فقط این موتورسواران حق دارند حرف بزنند؟ دست کم یکی از این موتورسواران توضیح دهد مرگ بر روحانی 22 بهمن 1399 به خاطر تلاش او و ظریف برای گشایش دریچه های رفع تحریم و فتح باب مذاکره با دولت بایدن است یا به دلایلی دیگر؟
اگر گزارۀ نخست باشد اکثریت مردم ایران با موتورسواران اصفهانی همراهی نمیکنند. این قاعده خود اصفهانیها را هم شامل میشود. چرا که ایرانیان مردمانی صلحجو هستند و ببش از هر زمان دیگر از آرمانخواهی غیرواقعگرایانه فاصله گرفته و با پاهایی روی زمین، به رفاه و آزادی و مجالی برای سفر به کشورهای دیگر و برخورداری از فناوریهای روز و زندگی بهتر میاندیشند.
منبع: عصر ایران