دنیای قلم- ده ماه پیش پیشنهاد انتخابات زودرس ریاستجمهوری را دادم، اصولگرایان كه در خلوت خود از این ایده قند در دلشان آب میشد، به علت تناقضات فكری و تحلیلی، در خلوت با آن مخالفت كردند و حتی مخالفت شدیدی كردند! و این از عجایب سیاست در ایران است كه جناح غالب سیاست در آن نیز به علل روشنی كه ناشی از تناقضات فكری و رفتاری آنها است، دوگانه برخورد میكند. دوگانگی برخورد برخی منتقدان تا حدی قابل فهم است، چون باید ملاحظه خیلی از خطرات را بنمایند، ولی دوگانگی شدید جناح صاحب قدرت را فقط باید در ایران دید. بگذریم. با آغاز به كار مجلس جدید، وضعیت روحانی برای آنان مثل استخوانی شده كه در گلو گیر كرده، نه میتوانند آن را قورت دهند و اگر قورت هم دهند نمیتوانند هضم كنند و نه میتوانند آن را بالا بیاورند. به همین دلیل مدعی شدند كه او را تحمل میكنند، ولی این تحمل از روی ناچاری است و نه اختیار. به همین علت در تیر ماه یادداشتی نوشتم كه «تحمل لازم نیست استیضاحش كنید»، ولی اجازه این كار را نیز ندارند یا توانش را ندارند.
تا اینجا و آنچه كه به دعوای جناح حاكم و دولت برمیگردد، برای مردم اهمیتی ندارد، ولی مشكل اینجاست كه دود این وضعیت به چشم مردم میرود. نیازی به توضیح جزییات این ادعا و وضعیت نیست. طی ده ماه گذشته هیچ مشكلی حل نشده كه بر مشكلات اضافه هم شده است. در این ده ماه كدام چشماندازی تیره بود كه تیرهتر نشده است. بنابراین عاقلانه نیست كه این وضع ادامه یابد. از سوی دیگر این روزها اخبار جسته و گریختهای از گفتوگوهای رسمی یا غیررسمی میان نمایندگان ایران و كاخ سفید مطرح میشود. اگرچه براساس شواهد و تحلیل شخصی خودم به این اخبار اطمینانی ندارم ولی در هر صورت این مسیری است كه دیر یا زود باید برگزید و مهمترین عاملی كه میتواند بر آن موثر باشد، انتخابات امریكا و ویژگی صاحبان قدرت در ایران است. برای انتخابات امریكا سه حالت متصور است؛ اول اینكه بدون دردسر و با قاطعیت ترامپ رای بیاورد. دوم اینكه بایدن رای بیاورد و ترامپ نیز به راحتی تمكین كند. سوم اینكه بایدن رای بیاورد و ترامپ تمكین نكند و امریكا وارد چالش جدی سیاسی شود. به نظر میرسد كه هیچكدام از این سه حالت در صورتی كه تغییری در ایران رخ ندهد، نفعی برای ما ندارند. حتی بهترین حالت از سه حالت فوق كه به نظر میرسد، آمدن بیسر و صدای بایدن است، اگر در ایران تغییری رخ ندهد، به سود ایران نیست و چه بسا از دو حالت دیگر نیز بدتر باشد. به جز ادامه وضع موجود تغییری كه در ایران میتواند رخ دهد، دو حركت متفاوت است؛ اول به سوی یكدست شدن بیشتر و دوم افزایش حضور و مشاركت سیاسی واقعی و نه صوری مردم است.
منظور از افزایش مشاركت واقعی، به رسمیت شناختن همه نیروهای سیاسی و اجتماعی و احترام گذاشتن به آنان و حق حضورشان در عرصه سیاست است. از میان این دو حالت، به ظاهر ارادهای برای تحقق حالت دوم وجود ندارد یا حداقل اینكه بنده نمیبینم. البته این بهترین راه است، ولی اگر امیدی به تحقق این راه نیست، تداوم وضعیت و شكاف موجود جز تضعیف بیشتر و از دست دادن فرصتهای سیاسی برای كاهش مشكلات نتیجه دیگری نخواهد داشت.
از این رو حالا كه اصولگرایان غالب، قدرت و اراده استیضاح را ندارند، پیشنهاد میكنم كه روحانی شخصا دست به كار شود. كنار رفتن نه به معنای اعتراض، بلكه به معنای گشودن راه برای حل ماجرا. متاسفانه در ایران استعفا هم به سرنوشت طلاق دچار شده است. هر زوجی كه طلاق میگیرند، حتما باید با دشمنی و نفرت و كینهورزی و بدگویی حتی زد و خورد و دعوا همراه باشد، در حالی كه میتوان دوستانه هم طلاق گرفت، اگر دو نفر متوجه شدند كه به هر علتی نمیتوانند با یكدیگر زندگی كنند میتوانند دوستانه و مدنی از یكدیگر جدا شوند. استعفای دیوید كامرون نخستوزیر بریتانیا را به یاد بیاوریم؛ هنگامی كه رفراندوم برگزیت رای آورد، خیلی راحت و مدنی استعفا داد و خانم ترزا می جانشین او شد. این استعفاها اعتراضی نیست، بلكه راهگشا است. هر كدام از حالات سهگانهای كه در انتخابات امریكا رخ دهد، نیازمند مدیریتی سیاسی در ایران است كه برای آن برنامه داشته باشد. بدون شك و تردید این مدیریت به روحانی و تیم او سپرده نخواهد شد و با حضور آنان نیز چنین مدیریتی را دیگران نیز نمیتوانند عهدهدار شوند. بهتر است كه مدنی رفتار شود و برای 10 ماه باقیمانده شخص دیگری عهدهدار حل این مشكل شود. حداقل به خاطر مردم و كشور كاری باید كرد. اگر برای حل مشكلات و گرانی آدرس كاخ سفید داده میشود، در این صورت كسی كه قادر به گفتوگو با آن نیست باید كنار برود و راه را باز كند تا دیگران اقدام كنند. حداقل به خاطر كشور و مردم چنین كنید.