استبداد موضع‌گیری

استبداد موضع‌گیری

به نظرم الزام دیگران به اعلام موضع، كاری شبیه به تفتیش عقاید است

دنیای قلم - محمد خیرآبادی: در دوره و زمانه‌ای زندگی می‌كنیم كه اگر در قبال یك خبر یا رویداد موضع‌‌گیری نكنید ممكن است كارتان به استنطاق و بازخواست و محاكمه در ملأعام بكشد.‌ این یك پدیده نسبتا نوظهور فرهنگی و اجتماعی است به نام «الزام اعلام موضع.» این پدیده خودش را در قالب سوال‌هایی با این مضامین نشان می‌دهد: «چرا چیزی درباره فلان موضوع نمی‌گویی؟» یا «چرا در فلان قضیه موضع خودت را مشخص نكردی؟» یا «چرا در فلان مورد مشابه سكوت كردی و در این مورد اخیر اعتراض كردی؟» و چرا ...


درباره این پدیده دو نكته وجود دارد كه به نظرم توجه به آنها ضروری است. نكته اول اینكه شهروندان عادی (یعنی كسانی كه منصب و مسوولیتی ندارند) مختارند كه از حق اعلام موضع استفاده بكنند یا نكنند. یك مسوول نمی‌تواند در حوزه مسوولیتش بی‌طرف باشد یا صاحب‌نظر نباشد. اما یك شهروند عادی مسوولیتی برای اعلام موضع ندارد. این از حقوق اوست كه در مواردی بی‌طرف باشد یا صاحب‌نظر نباشد. شهروندان عادی البته مسوولیت‌های اخلاقی دارند. اما نمی‌شود كسی را به انجام‌ مسوولیت‌های اخلاقی اجبار كرد. نمی‌شود كسی را مجبور كرد كه ایثارگر باشد یا به دیگری احسان كند. نمی‌شود كسی را مجبور كرد كه متواضع باشد یا شفقت بورزد. قانون با اجبار كار دارد ولی اخلاق فقط همراه با اختیار معنا پیدا می‌كند. در نتیجه می‌توان گفتار و رفتار شهروندان را داوری اخلاقی كرد اما اجبار نه. اینكه امروزه شهروندان هر كدام صفحه‌ای دارند و چیزی می‌نویسند و منتشر می‌كنند، الزامی برای اعلام موضع در همه جا و درباره همه‌چیز ایجاد نمی‌كند.


به نظرم الزام دیگران به اعلام موضع، كاری شبیه به تفتیش عقاید است. یك زمانی در حكومت‌های قرون وسطای مسیحی و دولت‌های كمونیستی و فاشیستی با تهدید و اعمال فشار و محرومیت و حبس و شكنجه از مردم می‌خواستند كه اعتقادات دینی یا گرایش‌های سیاسی خود را فاش كنند و حالا این اجبار به اعلام موضع، نوعی تفتیش عقاید است در شكلی جدید و از طریق فشار در شبكه‌های اجتماعی.
نكته دوم اینكه اجبار و الزام دیگران به اعلام موضع، همراه است با ایجاد دوگانه‌ حق و باطل. یعنی یا باید بگویی «من فلان كار را تایید می‌كنم» یا اینكه بگویی «آن را محكوم می‌كنم». حالت سومی وجود ندارد. نمی‌شود بیایی وسط و بگویی «من نظری ندارم». یعنی یا باید با ما باشی یا بر ما. یا موافق مایی، یا مخالف ما. یا بر حقی (كه قاعدتاً ما برحقیم و اگر با ما باشی بر حقی) یا بر باطل. یا باید همان چیزی كه ما می‌نویسیم را بنویسی و همان هشتگی كه ما می‌زنیم را بزنی یا اینكه از نظر ما عضو جبهه مقابلی. راه سوم نداریم. در حالی كه اعلام موضع نكردن می‌تواند به معنی بی‌طرفی یا تعلیق موقت رای باشد. یا ممكن است به معنی این باشد كه «نظری ندارم ... نمی‌دانم ... فعلا اطلاعاتم كافی نیست یا ...». این حالات مختلف، اصلاً در دوگانه حق و باطل و در دوگانه حاصل از «الزام اعلام موضع» جایی ندارند. به نظرم اگر این اجبار به اعلام موضع و دوگانه‌سازی حق و باطل درست است، پس كار آنهایی كه به تصور خود برای خاطر حق و حقیقت، دیگران را تحت زور و اجبار و فشار قرار می‌دهند، چندان ایرادی ندارد.
گاهی وقت‌ها ما احساس می‌كنیم باید آدم‌های بیشتری را با خود همراه كنیم و این را مثل یك رسالت بر دوش خود احساس می‌كنیم، اسم آن را هم می‌گذاریم روشنگری و آگاه‌سازی، اما غافلیم از اینكه ممكن است كارمان به تفتیش عقاید نزدیك شود و دوگانه حق و باطل برپا كند. این درست است كه فضای مجازی و شبكه‌های اجتماعی امكان اعلام موضع آنی و نوعی كنش‌گری و اعتراض مدنی را مهیا كرده اما هیچ اجبار و الزامی نباید پشت این كار وجود داشته باشد. اگر كسی فكر می‌كند كه باید در هر موضوع و موردی اعلام موضع كند به خودش مربوط است. اما آن كسی كه نه همه جا، بلكه در حد دانش و آگاهی خود حرف می‌زند و راه درنگ و تامل و رفتار خردمندانه در پیش می‌گیرد گناهی نكرده و از قضا خیر عمومی در فاصله گرفتن از آتش تفتیش عقاید و دوگانه‌سازی حق و باطل است.

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.